جدول جو
جدول جو

معنی ترجمانی کردن - جستجوی لغت در جدول جو

ترجمانی کردن
(گُ دَ)
سخن را از لغتی به لغت دیگر گرداندن. بیان کردن سخن کسی را بزبانی دیگر: امیر دانشمندی را برسولی آنجا فرستاد با دو مرد غوری... تا ترجمانی کنند. (تاریخ بیهقی چ ادیب ص 111).
ماجرای دل نمی گفتم بکس
آب چشمم ترجمانی میکند.
سعدی.
و رجوع به ترجمان شود
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

(لَ دَ)
تردامنی: پلی را که جهت عبور لشکر بر آب بسته بودند، فرمود تا فرا آب دادند، تا لشکر دل در آب گذارند و تردامنی نکنند و آب از کار نبرند و آب اسلام که از مدتی باز از جویبارآن دیار انداخته بودند بازآرند. (جهانگشای جوینی چ قزوینی ج 2 ص 77). و رجوع به تردامن و تردامنی شود
لغت نامه دهخدا